پرسشگری، ابزاری کارکن برای تفکر است. خیلیوقتها گفتوگو با پرسش پیش میرود؛ یعنی گرههای گفتوگو، با پرسشی سنجیده و بهجا وا میشود. پرسشی که حاصل تفکر است، زاینده تفکر هم هست. درواقع، گفتوگوی سازنده، پینگپنگی از تفکرهاست.
چرا پرسشگری ضرورت دارد؟
برای ارزیابی کیفیت زیستن، لازم است روزانه دستکم درگیر یک پرسش شویم. طیکردن مسیر رشد و خودسازی، کنجکاوی به دنبال دارد و ما را وادار به پرسیدن میکند:
- میپرسیم تا پاسخی برای بودنمان بیابیم
- میپرسیم تا خود را از وضعیت ناخوشایند فعلی نجات بدهیم
- میپرسیم تا داشتههامان را ببینیم و برای حفظ، افزایش و حذف اعضای مجموعهداشتههامان بکوشیم
- میپرسیم تا راه را از چاه تشخیص بدهیم
- میپرسیم تا جلوی پیشداوری را بگیریم
- میپرسیم تا دوست تازهای و رابطهای سازنده را بنا بگذاریم
- میپرسیم تا دلایلی بیشتر برای زندهماندن پیدا کنیم
- میپرسیم تا اندیشه خود و دیگران را نقد کنیم
یک بار دیگر تاکید میکنم که گفتوگو، حاصل پرسشگری و تفکرهای پیاپی است؛ پس میتواند از منظر هشت مولفه تفکر بررسی شود. اما این بررسی چگونه صورت میگیرد؟ باید پرسشهایی مطرح شود؛ پرسشهای بایسته درباره ساختار تفکر که به صورت زیر است:
- هدف اصلی از این پرسش/گفتوگو چیست؟
- پرسش اصلی که با این پرسش/گفتوگو دنبال جوابش هستم چیست؟
- اطلاعات لازم برای پاسخدادن به/ پیشبردن این پرسش/گفتوگو چیست؟
- مفهوم اصلی در این پرسش/گفتوگو چیست؟
- مفروضات من در این پرسش/گفتوگو چیست؟
- نتیجهگیریهای من در پی فکرکردن به/ حین این پرسش/گفتوگو چیست؟
- دیدگاه من در این پرسش/گفتوگو چگونه است؟
- استدلال من در این پرسش/گفتوگو چه پیامدهایی دارد؟
بگذارید پرسشهای بایسته را روی نمونهفکری آشنا بسنجیم و با هم تمرین کنیم. پس از این نمونه، شما میتوانید همین مسیر را روی هر فکری که در این لحظه برایتان مهم است اجرا کنید:
فکر مطرحشده من:
هر کسی میتواند نیمه گمشدهاش را با تقویت اندیشه و مهار احساساتش پیدا کند.
هدف اصلی از این فکر:
بهرهمندی درست عاطفی و جنسی و خلق زیباترین معنا برای زندگی.
پرسشهای اصلی درباره فکر مطرحشده:
- آیا نیمه گمشدهای وجود دارد؟
- آیا هدفی که دارم محقق میشود؟
- تقویت اندیشه چگونه اتفاق میافتد؟
- مهار احساسات چه معنایی دارد؟
- آیا همینها برای قویشدن کافی است؟
- آیا هرچه قویتر باشم احتمال یافتن آن نیمه بیشتر میشود؟
- آیا اگر به قدر کافی قوی نباشم به هدفم نمیرسم؟
اطلاعات لازم:
- مشاهده، شنیدن و تعامل با آدمهایی که آشنا، دوست و یا همکارم هستند.
- کتاب، مجله و فیلم که تجربیات داستانی یا ناداستانی افراد را ارائه میکنند.
- فهرستی از انتظارات، خواستهها، امیال مادی، ارزشهای زندگی و نقاط قوت و ضعف من.
مفهوم اصلی در این فکر:
نیاز عاطفی و جنسی/ خلق معنا/ افزایش قدرت/ گسترش شناخت/ جستجوگری/ ترک سکون و بهحرکتدرآمدن
مفروضات پذیرفتهشده پیش از طرح این فکر:
- همه آدمها در این احساس نیاز مشترکند.
- همه تاثیر قدرت را دیدهاند.
- نیمهگمشده من حتما وجود دارد.
- من حتما در این مسیر اشتباه میکنم و گاهی به خودم یا دیگران آسیب میزنم.
- این کوشش هیچ منافاتی با دیگر بخشهای زندگی من ندارد.
نتیجهگیری اصلی حاصل از این فکر:
تا زمانیکه با افراد بسیاری رابطه نگیرم، خودم را بهتر نشناسم، نیازهایم را محترم نشمارم و اشتباه نکنم، نمیتوانم عشق واقعی را تجربه کنم.
دیدگاه من حین طرح این فکر:
نیاز من در الویت است؛ قدرت مهمترین چیز است؛ نیمهگمشده من منتظر این است که او را بیابم و او هم مرا میجوید. من گاهی شبیه شکارچی، گاهی شبیه کاوشگر، و گاهی شبیه ورزشکاری که میکوشد با تمرین بیشتر قویتر شود هستم.
استلزامات یا پیامدهای طرح این فکر:
- لازم است وقت کافی و هزینه مالی صرف کنم.
- برای دیدار و گفتوگو با آدمها برنامهریزی کنم.
- برای شفافدیدن موقعیتها بنویسم و نوشتههایم را پاکیزه کنم و نشر بدهم.
- بپذیرم که ممکن است انتخاب نادرست داشته باشم.
- هرگز توقعی از هیچکس نداشته باشم.
- هرگز خودم را با تمنا از دیگران تحقیر نکنم.
حالا چرا این فکر را مطرح کردم؟
شاید گزینهگویهای از بار هستی درباره نیمه گمشده، وادارم کرد تا به مهمترین نیاز این مقطع از زندگیام دقیقتر بپردازم:
«…در زمانهای خیلی پیش، جنسیت زن و مرد در انسانها یکجور و با هم یکی بود تا اینکه مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که آنان را به دو نیمه متفاوت، از یکدیگر جدا کند. از آن زمان افراد بشر در جهان سرگردانند و در جستجوی یکدیگرنذ. عشق درواقع آنگونه اشتیاق و تمایلی است که ما به آن نیمه ازدسترفته خویشتن داریم.»
[بار هستی؛ نوشته میلان کوندرا]
در مسیر جستوجو برای یافتن نیمه گمشده یا معشوق، اهمیت و بایستگی دیالوگ با آدمها برجستهتر میشود. اگر پرسشگر افکار خود باشیم، در عرصه گفتوگو با دیگران هم پرسشهای بهتر و دقیقتری را پیش میکشیم تا دیالوگ واقعی شکل بگیرد.
حالا نوبت شماست؛ فکری را که درگیرتان کرده و حاضرید با افراد موجود در دایره فعلی ارتباطیتان دربارهاش گفتوگو کنید یا به بهانه آن، مایلید این دایره را گسترش دهید، مطرح کنید؛ پرسشهای بایسته آن را فهرست کنید و پاسخهای مناسب را برای آنها بیابید.
آخرین دیدگاهها